چهار صبح است و باز بی خوابی و کار ...هر سال معمولا یک یا چند اتفاق خاص دارد اما برخی از سال ها آن قدر حادثه و اتفاق دارند که باید با قلمی قرمز دورشان خط کشید و در صندوقچه ی حافظه گذاشت.86 و 92 از این دست اند و هردو برایم تشابه عجیبی دارند که انگشت حیرت بر دهان گزیدم...حیف فعلا اگر ذره ای به این تشابه اشاره کنم باز شن و ماسه ها برپا خواهد شد و هوا غبارآلود...اما به زودی خواهم گفت اگر خدا بخواهد...