بازی لحظات

چرا فردا نمی شود؟لحظات هم بازی شان گرفته ...

روزگارست دیگر...

روزها می آید و می رود و هر آنچه ک هست زایل می شود و آنچه ک نیست پدیدار...اصلا سنت خدا بر همین است...اماوقتی ک هوایی شوی دیگر حتی گذر ثانیه ها هم برایت سخت و سنگین و آرام است...تنها لحظه ای درنگ تو را بهم خواهد ریخت...و از سنگین قدم های ثانیه ها بدتر لحظات ترش بیم و امید است...بیم و امیدبیم و امیدب ی م و ا م ی د

دیگر فرصتی نمانده

دیگر فرصتی نمانده...کم کم دارد وقتش می شود...

سلام بر تو!

اَلسَّلامُ عَلَیکَ وَ عَلی الَأرواحِ الَّتِی حَلَتْ بِفِنآئِکَ عَلَیکُمْ مِنْی جَمِیعاً سَلامُ اللهِ اَبداً ما بَقَیتُ وَ بَقِیَ الَّلیلِ وَ النَّهارُ یا اَبا عَبدِ اللِه، سلام بر تو و جان هایى که به درگاهت فرود آمدند،از جانب من بر همگى شما سلام خدا براى همیشه،تا هستم و تا شب و روز باقى است،سلام بر تو!یعنی خیالت راحت باشد هیچ شری از من به تو نمی رسد...یعنی خیالت راحت دلت از رفتارم نخواهد گرفت...یعنی خیالت راحت آنگونه می شوم ک تو می خواهی...و سلام برا آنانکه حل شدند...اثری نماند از آنان...هرچه داشتند و نداشتند برای تو گذاشتند...چ آنانکه در کربلا بودند و چ آنانکه ک بر حسب روزگار قرن ها بعد آمدند و یا خواهند آمد...چ آنانکه با مال و علم برایت فداکاری کردند ، چ آنانکه ک تمام هستی شان ، چشم و گوش و پوست شان برایت فدا شد...به اینجا ک می رسم یاد بیابان فکه و اصحاب حنظله در ذهنم می آید...آب را جیره بندی کرده ایم نان را جیره بندی کرده ایم عطش همه را هلاک کرده، همه را جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده اند دیگر شهدا تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات پسر فاطمه سلام الله علیها