برای نوشتن نباید که پُر بود بلکه باید لبریز بود.
نوعش هم اصلا اهمیتی ندارد، لبریز از دغدغه، لبریز از خشم، لبریز از... .
که اگر این گونه نباشد، آدمی اسیر واژگان می گردد و مفهوم مظلوم ترین می شود در نگاشتی که گاه کوتاه است و گاه بلند.
نوشته های گذشته را که می نگرم، حس می کنم که روز به روز توان نوشتن در حال کوتاه شدن است، دلایل مختلفی در ذهنم می گذرد ولی هنوز نمی دانم کدام اصل است و کدام فرع.
در بلاگ نویسی مسئله ساده نگاری یا پیچیده نویسی نیست، بلکه رساندن مفهوم و حیات نوشته است که اهمیت دارد، برای مثال زمانی که "سوسول فرهنگی" را می خوانم با زمانی که "تئاتر" را می نگرم تفاوت حس و متن به وضوح فریاد زده می شود...