۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

هیاهو

دیگر اعصاب گذشته را ندارم.هیاهوی شهر، جدال های بی حاصل بر سر پوچ های تهیآدمیانِ نیست شونده ی مختوم به فنا جدل می کنند بر سر نیستی...ادعاهایی سخیف و اندیشه هایی پر از باگ!همه چیز تیره است،به تیرگی همان علمی که برای انتخابات فروختند!به چ چیز می توان دلخوش بود؟در سرزمینی که عزم ها از سقف عبور نمی کند و ایده ها در حرف باقی می ماند و شوره زار اندیشه هاست، چه کسی باید فریاد زند 1416 روز که نه، بلکه سال گذشت بس نیست؟از گذر زمان نیک آموخته ام، آنجا که تو را نفهمند نباید باشی، چه سازمانی عریض و طویل باشد یا که مزرعه ای که خود روزی ساخته ای، هیچ کدام مهم نیست.آری در مهم نیست، زیرا مقیاس اهم و مهم را دیگری تعیین می کند...روزنگاشت.
۱ نظر
.. ده شیری..

کشمکش زندگى

کشمکش زندگى را بنگر!چه طوفان وحشتناکى به پا شده است!همه قدرت‏هاى جور و ستم و پلیدى، دست به دست هم داده‏اند تا ما را نابود کنند.اژدهاى مرگ، دهن باز کرده که مرا ببلعد، لهیب آتش، اطراف مرا مى‏سوزاند، همچون پر کاه بر موج حوادث، در میان این دریاى طوفانى بالا و پایین مى‏روم، چه سرنوشت مبهمى! چه دردها و چه غم‏ها، چه مصیبت‏ها و چه شهادت‏ها، چه شکست‏ها و چه محرومیت‏ها، چه ظلم‏ها و چه جنایت‏ها… چه بگویم؟ چه مى‏ گذرد؟… نمى ‏دانم ولى آن‏چه مى‏ دانم آن‏که شهادت ساده ‏ترین راه نجات من است…هجوم از همه طرف شروع مى‏ شود، همه روزنه‏ هاى امید کور مى‏گردد، یأس، ترس، خوف و وحشت بر همه جا سایه مى‏ افکند، دوستانم با چشمان نگران، با قلب‏هاى مضطرب، خسته و شکسته و درمانده به‏سوى من مى‏آیند، درحالى‏ که خود من به هیچ چیزى امید ندارم و جز شهادت انتظار نمى‏ کشم، ولى همچون صخره محکم و مطمئن در مقابل دوستانم سخن مى‏ گویم و به آن‏ها ایمان مى‏ دهم و با شجاعت و بى‏ باکى به مراکز خطر مى روم، دوستان را آرامش مى‏ دهم و با اطمینان و قوت قلب آنها را روانه دیارشان مى‏کنم…گاه‏گاهى همه نظام و سازمان، تمامى دوستان و رزمندگان و همه آینده و سرنوشت به یک کلمه من وابسته بود، آن منى که نه امید داشت و نه قدرت، نه رؤیاى روشن و نه انتظار کمک… فقط براساس توکل به خدا، رضا به تقدیر و قبول شهادت، باز هم بر پاى خود ایستادم و همچون صخره موج‏هاى خطر و خوف، ناامیدى و یأس را برگرداندم، باز هم مسیر تاریخ را تغییر دادم… و همه‏ اش بر مبناى احتمال بود و با خود شهید دکتر مصطفی چمران 16 اکتبر 1976پ ن:* سپاس خدایی را که زمین و آسمان را در شش روز بنا نهاد.* الحمد لله الذی جعلنا من متمسکین بولایت علی ابن ابی طالب* باید از سرای غرور و آنچه در آن است دل کند...* واژه تراش چند صباحی بروز نخواهد شد.
۱ نظر
.. ده شیری..

هنوز

هنوز گرفتار زندان غم و اندوهم. هنوز گرفتار خوشی و لذتم... کمند دراز آمال و آرزو، بال و پرم را بسته، اسیر و گرفتارم کرده و با آزادی آری آزادی واقعی خیلی فاصله دارم... پ ن:* شهید دکتر مصطفی چمران 29 می 1960* بال و پرم را بسته...
۱ نظر
.. ده شیری..